نشخوار آدمیزاد حرف است:
اگر پرگویی می کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمی است.
نشسته پاک است:
به شوخی، شخصی است که به تمیزی بدن و جامه اش بی اعتناست.
نصیب کسی را کسی نخورد:
همانند: روزی کس را، کس نخورد.
نطقش کور شدن:
براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن.
نظر زدن :
به چشم بد نگاه کردن، از نظر عوام چشم زخم بودن.
نشادرش تند است:
به شوخی، در کارها شتاب وعجله میکند
نسیه آخر به دعوا رسیه:
همانند: معامله نقدی بوی مشک میدهد.
نزن در کسی را تا نزنند درت را:
همانند: چو بد کردی مباش ایمن ز افات
نشترش بزنی خونش درنمی اید
در نهایت خشم و عصابیت است، سخت آشفته است.
نرم کردن:
شخصی را به منظور خاصی مطیع و رام خود کردن
نرم نرم پوست کندن:
آرام آرام و به ملایمت کار خود را به ضرر دیگری فیصله دادن